تو غربتی که سرده تموم روز و شب هاش
غریبه از من و ما عشق من عاشقم باش
عشق من عاشقم باش که تن به شب نبازم
با غربت من بساز تا با خودم بسازم
تو خواب عاشقا رو تعبیر تازه کردی
کهنه حدیث عشقو تفسیر تازه کردی
گفتی که از تو گفتن یعنی نفس کشیدن
از خود گذشتن من یعنی به تو رسیدن
قلبتو عادت بده به عاشقانه مردن
از عشق زنده بودن از عشق جون سپردن
وقتی که هق هق عشق زجه ی احتیاجه
سرجنون سلامت که بهترین علاجه
عشق من عاشقم باش اگرچه مهلتی نیست
برای با تو بودن اگرچه فرصتی نیست
عشق من عاشقم باش نذار بیفتم از پا
بمون با من که بی تو نمیرسم به فردا
نظرات شما عزیزان: